روش آقای رجایی برای بیدار کردن بچهها برای نماز صبح با توجه به
اینکه در سن نوجوانی معمولاً خواب بچهها قدری سنگین است و به خصوص
خواب صبح که شیرین هم هست، این بود که بالای سر بچهها میایستاد و با
شوخی و با صدای بلند میگفت، بلند صحبت نکنید که بچه از خواب بیدار
میشوند! بچههای ما بین 6 تا 10 سال سن داشتند و چون خودشان هم مایل
بودند و ذوق داشتند، لذا بلند میشدند. تأکید آقای رجایی این بود که
قبل از اینکه آفتاب بزند، آنها بیدار شوند. اگر میدید آنها بیدار
نمیشوند، بالای سر آنها مینشست و با محبت و شوخی شانههای آنها را
مالش میداد و با آنها حرف میزد که با لطافت و ملایمت بیدار شوند و
بنشینند. بعد که بلند میشدند شانه آنها را میگرفت و آنها را تا نزدیک
دستشویی همراهی میکرد و قبل از رسیدن به دستشویی با شوخی یک ضربه
ملایم با کف دست به پشت آنها میزد! با این روشهای بسیار عاطفی و توأم
با مهر و محبت میخواست فرزندانش به نماز عادت کنند و از این امر هم
خاطره تلخی نداشته باشند.خیلی به ندرت پیش میآمد که آقای رجایی پس از نماز صبح بخوابد. پس
از اذان صبح که از خواب بیدار میشد تا نماز بخواند، دیگر نمیخوابید،
مگر اینکه مهمان داشته باشیم یا برنامهای پیش میآمد که دوباره
بخوابد. بعد از نماز و قرآن قدری ورزش میکرد و بعد میرفت نان
میخرید.آقای رجایی همشه قبل از ناهار نماز میخواند. حتی اگر غذا آماده بود
ایشان اول نماز میخواند. اگر گاهی کاری پیش میآمد که نماز ایشان را
از اول وقت که به آن خیلی معتقد بود به عقب میانداخت مینشست و بررسی
میکرد که چه عاملی باعث شده برنامه او اینقدر طولانی بشود که نماز او
را هم تحت تأثیر قرار بدهد و کاری میکرد که برنامههایش در نمازش اثری
نگذارد. اگر گاهی این وضع پیش میآمد ایشان به تلافی این امر ناهارش
را نمیخورد تا اینکه اول نماز بخواند. با خدا عهد کرده بود که برای
جریمه برای دیر نماز خواندن دو روز روزه بگیرد. خیلی پر کار بود. در مدت 20 سال که با او زندگی کردم، خیلی کم و به
ندرت اتفاق افتاد که پس از نماز صبح بخوابد. اگر هم چنین حالتی برای او
پیش میآمد خیلی خودش را سرزنش میکرد که دفعه بعد این کار را تکرار
نکند. از چیزهایی که اول ازدواج خیلی نظر مرا به خود جلب کرد این بود که
میدیدیم که شب جمعهای نیست که آقای رجایی دعای کمیل را نخواند. مادر
ایشان سواد نداشت، اما بعضی از دعاها را از حفظ بود. آقای رجایی با
بلند خواندن دعا برای مادرش این امکان را فراهم میکرد تا او هم دعاها
را بخواند. نحوه دعا خواندن او روی ما تأثیر خاصی داشت تا جایی که وقتی
به زیارت میرفتیم من به ایشان میگفتم که زیارتنامه را شما بخوانید.
چون خواندن شما روی من اثر دیگری میگذارد که در خواندن خودم نیست. در
ماه رمضان هر شب دعای افتتاح را میخواند. در ابتدای ازدواج نمیدیدم
نماز شب بخواند، اما بعد از دو سه سال شاهد نماز شب او بودم. هر روز
صبح چند آیه قرآن میخواند و بیشتر روی آیات و تفسیر آنها فکر میکرد.
تفسیر مورد علاقه او تفسیر پرتوی از قرآن و المیزان بود.چون مادر آقای رجایی وصیت کرده بود که پنج سال برای او نماز بخوانند
و روزه بگیرند، آقای رجایی به خاطر اینکه این فشار تنها به برادر
بزرگشان وارد نشود، هر چند از لحاظ شرعی قضای نماز و روزه مادر حتی به
پسر بزرگتر هم واجب نیست چه رسد به پسر کوچکتر، ولی ایشان به برادر
بزرگشان پیشنهاد کردند که هر یک از آنها دو سال برای مادرشان نماز و
روزه بخوانند و بگیرند و یک سال باقی مانده را هم بین خواهرانشان تقسیم
کردند. در این دو سال میدیدم که صبح و ظهر و شب، ایشان نماز قضای
مادرشان را میخواند و هر پنجشنبه را هم روزه میگیرد . منبع